۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

ایران یا ایران اسلامی؟!



نقشه (یا کالوی) ایران




سخنانی توی رادیو و تلوزیون، منبر و روضه خوانیها، و نسک (کتاب)ها و نوشته ها بازگو و گفته میشود از این گونه؛ ایران اسلامی، مردم مسلمان ایران، اسلام خواهی مردم ایران، جمهوری اسلامی ایران، این کار را به جایی رسانده اند که گویی ایران چیزی جز اسلام و فرهنگ اسلامی و عربی نیست! می خواهم کمی درباره ی آن بگویم نخست با پیش کشیدن چند پرسش و سپس پاسخ به آن ها تا پایان پیش میروم. برای خواندنش نیاز به کمی شکیبایی میباشد.



جهان اسلام
جهان اسلام





 ·      چند پرسش در این باره



برای چی ایران را با پسوند اسلامی می آمیزند؟!

چرایی کوتاه و نخستش این است که اسلام به درون ایران از همان آغاز هزار و اندی سال پیش راه یافته و بیشتر مردم ایران مسلمان {دستکم نامی} میباشند و دوم اینکه؛ امروزه در نگرش یا ایدئولوژی جمهوری ولایت فقیه اسلامی که یک اسلامگرایی شیعه میباشد این روال هست و نیز خواست و قصدش افزایش بُرد و رسایی این نگرش در سرزمین های اسلامی بیشتر عرب زبان است و میکوشد روی اسلامی بودن ایران ولی از گونه ی شیعه ی آن پافشاری کند. این در حالی است که بیشتر مسلمانان جهان بویژه عرب زبانان سنی هستند!


آیا ایران میتواند با پسوند اسلامی خوانده شود؟! این ویژگی را دارد که بتوان آن را این گونه نامید؟!

از نظر من، بله! چرا که اسلام در ایران از پیشینه ی بالایی برخوردار است از همان آغاز!
و نوشته های دینی اسلامی چه سنی و چه شیعه بسیاری بدست نویسندگان و پژوهشگران و اندیشمندان و دیگر کسان ایرانی نوشته شده است. از نمونه این کسان؛ محمد بن جریر تبری، فخردین رازی، محمد غزالی و خواجه نثیردین توسی، ملا صدرا، محمد باقر مجلسی و دیگر... .
اگر بخواهم به نزومان(دقت) بگویم، نوشتن به زبان عربی خود وابستگی بسیاری به شهرنشینی کلُی ایرانی دارد!
چونکه پیش از زمان پدید آمدن اسلام با پیامبر اسلام، گویا دبیرخانه ای یا دیوانکده ای و از اینجور جاها در عربستان نبود و آنان از نبشت افزار و شیوه های نبشتن و تبقه بندی های آن برخوردار نبودند و گویا قرآن نیز در زمان چهار خلیفه ی نخست به نبشت کلی رسید!
رویهم رفته گویند که نویسه ی عربی در زمان پس از پیامبر اسلام و هنگام نیاز به نِبشت کردن سخنان، بویژه قرآن که همین نام قرآن هم گویا از زبان سریانی است نه عربی! پدید آمد. آن هم با دبیره ی سرهم بندی شده ی بدون نشانه گذاری یا اِعراب! که بسیاری از نوشته ها و نسک ها یا کتاب ها در زمان عباسیان و پس از آنها بوده نه بنی امیه و چهار خلیفه ی نخست که بسیار کمتر بنمایه(منبع) در این زمینه میباشد و همچنین گویا نخستین کارگاه کاغز سازی در همان آغاز دوره ی خلیفه گری عباسی در بغداد بنیاد گذاشته شد که مایه ی گسترش نوشتن شد.
 کنداب پارس  (یا شاخاب، خلیج فارس)
برگردان نمودن نسک ها و نوشته های فرهنگ های گوناگون به زبان عربی، برای نمونه نوشته های خود ایرانیان، هندیان، یونانیان که آن هم به کوشش نیروی فرهنگی و شهری ایرانی بوده است {چیزی که"نهضت ترجمه" نامیده میشود پیشینه ای پیش از اسلام، در ایران ساسانی دارد}  به زبان عربی چهره ی دانشی و ادبی بسیاری بخشید و چون چند صد سال تنها به زبان و دبیره و خط عربی درباره ی دانش، دین و فرزانش(فلسفه) نوشته میشد در ایران! این روال، خود به خود هنایش(اثر، تاثیر) دو سویه گذاشت به این چم که زبان عربی به زبان پارسی یا فارسی {نوین} و زبان پارسی هم به زبان عربی، بده و بستان هایی داشتند!
 که زبان عربی بیشتر در زمینه واژه و دستور زبان بر زبان پارسی یا فارسی هنایش(اثر، تاثیر)  گذاشت، ولی هنایش زبان پارسی{و زبان اوستایی و دیگر زبان های ایران آن زمان مانند؛ سغدی} بر زبان عربی، { گویا} تنها واژه بوده است

نمونه واژه های؛ نظر، منظر، مناظره، منظور و... میباشد که از عربی به زبان پارسی راه یافته با این که بن آن از  نگر، نذر یا نزر و هتا همان نظر ایرانی میباشد! یا واژه ی دین و برج که از بن ایرانی است ولی به زبان عربی هم راه یافته که با دستور زبان عربی در زبان پارسی کاربرد دارد! به مانند؛ تدین، متدین بر وزن یا وسم؛ تفعل، متفعل و بروج جَم برج در عربی!
 که به زبان و دستور زبان پارسی میشود؛ دین گرایی، دین وری_دین گرا، دین دار و ...  نیز برج ها، برجان، برجکان، برجگان، برزها، برزان و... .
در آینده ی نزدیک اگر اینترنت را نبریدن! و غت یا قطع نکردن برای اینترانت بومی!     درباره ی واژ ها و برسی ریشه های برخی واژه های ایرانی که به نادرست بیگانه دانسته شده اند خواهم پرداخت و نوشت. من پژوهش ها و یافت هایی در این زمینه دارم.



  گنبد ایرانی




آیا این بایستگی هست که ایران را یک کشور اسلامی با هنجارهای اسلامی بپذیریم؟!

نخست اینکه؛ ایرانی، عرب نیست تا به دین اسلام و بایستگی هایش که آمیزه ای از فرهنگ و رسم و آیین های عربی و سامی و دیگر ... است به دیده ی داشته های بومی و فرهنگ و کشوری بنگرد و ببالد!
دوم اینکه؛ همانجور که گفتم بسیاری از نوشتارهای عربی و اسلامی، در زمینه های دین و دانش و فرزانش (فلسفه) هر سه با هم! به نویسندگان، پژوهشگران و دانشمندان ایرانی بسیار وابسته بوده است! و گسترش و گسترده شدن نوشتارهای عربی با کسانی بوده که خودشان عرب یا عرب زبان نبوده اند! مانند؛  ابو ریحان بیرونی، پور سینا، ابن خرداد به، محمد خوارزمی و دیگر... .
ار اینرو از نظر من، اینها نشاندهنده ی پایه ای بودن دین عربی اسلام در ایران ندارد بلکه نشان از پایه و ستون سازی نخستیه ی دین اسلام برای گسترش اندیشه ی آن در جهان چه از نظر "فقهی" و چه از نظر "فرزانشی" و "روایت و زِند یا تفسیر اسلامی" و دیگر... در ایران دارد! و تنها به پیروان دین، کوتاه و چکیده نمیشود و براستی ایران از ستونهای بزرگ جهان اسلامی در زمینه ی فرهنگ، دانش، دین، هنر، فرزانش بوده است و شمرده میشود!
ولی اینکه همه ی داشته های ایران از دوره ی اسلامی هست یا ایران تنها ایران اسلامی
است و بنا به گفته های علی خامنه ای؛ "بایستی بیشتر به دوره ی پس از اسلام ایران پروا و رویکرد(وجه، توجه) شود"، از نظر من سخن نادرستی است چون ژرفای مرتاش(تاریخ) و فرهنگ و دانش و هنر و رویهم رفته شهرنشینی های ایرانی بسیار بیشتر و گسترده تر و بنیادی تر از سده های میانه که دوره ی اسلام هم از آن زمان آغاز میشود، میباشد!
و فروکاستن از این برتری و گهواره و مهد شهرنشینی بودن به دوره ی هزار و اندی ساله ی پس اسلام ایران نادرست است. اگر چه این دوره هم ارزشهای خودش را دارد ولی نمی بایست جای پیش از اسلام ایران را بگیرد یا بیشتر پروا و رویکرد(وجه، توجه) به دوره اسلامی شود!

از اینرو به باور من، این بایتسگی نیست که باید هراینه(حتما) ایران با پسوند اسلامی، جمهوری با پسوند اسلامی باشد و دیگر...
می تواند باشد و میتواند نباشد! به همین سادگی! چرا که داشته های ایران بسیار فراتر و گسترده تر از اینهاست و هتا اگر پیشینه ی سترگ و بزرگی ایران نداشت باز هم "باید" از هنجار نوشته یا نانوشته ای نیست و نخواهد بود! که بگوید باید این یا آن! 


بوسه بر نقش برجسته های
 پارسه یا تخت جمشید!



·      در پایان؛

از نظر من، ایران، ایران است و فرهنگ و هنر و شهرنشینی هایش هم جدا از اسلام هست ولی در یک بازه ی هزار و اندی ساله ی اسلامی تا به اکنون آمیزه ای از اسلام هم بوده است که این آمیختگی پرنگ است در زمینه های گوناگون مانند؛ فرهنگی و هنری و مهراجی(مهرازی، معماری)، دانش، فرزانش، دینی و دیگر... که اگر به همه ی این زمینه ها در گستره ی جهان اسلام در این 1400 سال نگاهی شود، ایران و داشته هایش برای بخش اسلامی بسیار پرنگ و درخشان است! و این بخش جدا از آن بخشی است که پیوستی به اسلام ندارد، مانند؛ اوستا، شاهنامه و نگارگری های تنها ایرانی نه اسلامی و کارها و چیزهای دیگر... .



جهان و ایران پایدار و پاینده و نیک باشند با مردمانش

۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

میر حسین موسوی و مهدی کروبی خواهان جمهوری اسلامی با خوانش روح الله خمینی هستند!




میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، محمد خاتمی و مهدی کروبی با عبدالله نوری!





بنا به گفته های رک و رو راست مجتبی واحدی، "مهدی کروبی به خوانش روح الله خمینی از جمهوری اسلامی باور دارد" و میر حسین موسوی و دیگر "اصلاح طلبان" هم به "دوران طلایی امام"! باور دارند.
می دانید که هر دویشان در آن دورانی که میگونید و میخواهند برگردانند نه تنها خودشان را که همه ی ایرانیان را!، ناز چشم و "یار و یاور" رهبر آنزمان جمهوری ولایت فقیه اسلامی، روح الله خمینی بودند ولی حالا خار  چشم رهبر کنونی و سینه چاکان آن هستند!
من هم رک و رو راست بگم که گر میر حسین موسوی را رای دادم برای گزینش ز "بد و بدتر" بود که به نظر بهتر و میانه روتر از محمود احمدی نژاد بود {بویژه اینکه خودم روان میانه رویی در رفتار و کردار دارم} و اگر هموند ستادش بودم  برای یک آموختگی(تجربه ی) ساده بود، همین!. ولی پس از 22 خرداد داستان به ُکلی دگرگون شد و اگر بنا باشد رای گیری شود سال دیگه، من رای نمیدم چه رسد به اینکه هموند(عضو) ستاد گزیدمان(انتخابات) آن دوره برای این و آن باشم!
هیچ چیز بهتر نشده که بدتر شده و گرفتاریهای دیگری چون کمبودها و کاستیهای گوناگون از گرانی فزاینده گرفته تا "قحطی" و سایه ی جنگ که پیش روست، نشانه ها ی روشنی از بدتر بودن و بدتر شدن حال و روز ایران و ایرانی است و نیز اینهمانی هایی با به گفته ی اصلاح طلبان "دوران طلایی امام" دارد! مگر در آن دوره جنگ و کشتار، سرکوبگری، گرانی، تهی دستی بیشتر، ویرانی شهرها و دیگر چیزها هستی نداشت؟!
ولی یک چیزهای ارزنده و سازنده داشت برای برخی جدا از سفت کردن پایه های جمهوری ولایت فقیه اسلامی، آن هم مهتری و برتری میر حسین موسوی و مهدی کروبی و دیگر "اصلاح طلبان"، برای "انقلابی و حزب اللهی" بودن و ناز چشم و یار و یاور و  نور چشم روح الله خمینی بودن!
روح الله خمینی برای ماندگاری میر حسین موسوی در پست نخست وزیری روبروی علی خامنه ای و شاید کسان دیگر می ایستاد و از او پشتیبانی ها میکرد! ولی زمانیکه مُرد "دوران طلایی امام" به پایان رسید و گویا تازه دوران سیاهی آغاز شد! کسی نبود از او پشتیبانی کند و گویا تنها علی خامنه ای و دورانش و آن خشم و نفرتی که علی خامنه ای دارد از میر حسین موسوی و... مایه ی همه ی گرفتاری ها و کجروی ها است و دیگر هیچ!
از این رو،
آیا آزادی خواهان مردمسالار باید با داستان پردازی، "اصلاح طلبان" را آزادیخواه و مردمسالار و جدا از جمهوری ولایت فقیه اسلامی و برانداز بدانند و نشان دهند؟!
به زبان ساده، خودمان(آزادی خواهان مردمسالار) را گول بزنیم؟!
در میان "اصلاح طلبان" یک چهره از همه رک و رو راستر دیده میشود آنهم مجتبی واحدی است که به تازگی از رایزنی و کنکاشگری مهدی کروبی کناره گیری کرد! و باز هم رک رو راست گفت که دیدگاه مهدی کروبی{آرمانش}، "جمهوریاسلامی با خوانش روح الله خمینی" است!
خب این هم میشه همان دوره ی پیش از 1357 که بیشتر آزادیخواهان گروهی و مردمی و اسلامگراها و هتا دغلبازان(خیانتگران) و گروههای خودکامه ی ستمگر، از روح الله خمینی پشتیبانی میکردند! سپس برایندش شد "جمهوری{ولایت فقیه} اسلامی با خوانش روح الله خمینی= دوران طلایی امام تا پیش از رهبری علی خامنه ای{از دیدگاه آنان}"، همان خوانشی که میگفت؛ "چی هست میگویید اقتصاد، اقتصاد! اقتصاد مال خر است! چون خر هم، همش به فکر شکمش هست!" ... .
  
·      به این میگن دستی دستی به دره فتادن!


بنا به گفته ی ابوالحسن بنی صدر{پارسال در برنامه تلوزیونی}، او و دیگر نزدیکان روح الله خمینی برای او دیپ یا متن سخنرانی را آماده میکردن{دست کم در فرانسه} و او یک اسلامی به واژه ها می افزود!(مانند جمهوری اسلامی) و نیز هنگامیکه روح الله خمینی در نجف بود نوشته های ولایت فقیه را به بنی صدر نشان داده بود و با هم درباره اش گپ زدن و سخنها گفتند!.
همچنین یکی از فرزندان مهدی بازرگان{پارسال در برنامه تلوزیونی} میگفت که آنها میدانستن که روح الله خمینی چه دیدگاهی دارد ولی "گمان نمیکردند که آخوندها بخواهند خودشان {و هَمپالگیهایشان} کشور را بگردانند و اگر اینکار را کنند نمیتوانند و سرانجام این کار به ایشان {ساستریمداران(سیاستمداران)} سپرده میشود"!
به این میگن دستی دستی فتادن در دره !


·      بنا به گفته ی روح الله خمینی مردم برای اسلام شورش(انقلاب) کردن!


آیا بایستی به کسانیکه به دوران ویرانی و آشفتگی، واپسماندگی، جنگ و کشتار و سرکوب، "دوران طلایی امام" میگویند، باورکنیم که آزادیخواه و مردمسالار هستند؟! که اگر زمانش برسد با رای دادن میشود برگزید این و آن را؟! و هرچه مردم بگویند همان میشود؟!
بنا به گفته روح الله خمینی"میرزان رای ملت است"! خب چه شد؟! آیا مردمسالاری و جمهوری مردماتیک(دموکراتیک) پدید آمد؟! آزادی بیشتر شد یا کمتر؟!
آیا روح الله خمینی که در جایگاه "رهبر دوران طلایی" بوده است توانست جمهوری مردماتیک(دموکراتیک) پایه گذاری کند و آزادی، مهر و دادگری و پیشرفت را گسترش دهد یا جمهوری ولایت فقیه اسلامی و گسترش زندانیان، بگیر و ببندها و واپسماندگی ها را که به گفته ی خودش"زن و مرد لخت در دریا مردم پوستشان را میکنند... موسیقی حرام است و..."
مگر انبوهی از مردم به روح الله خمینی باور نداشتن؟! مگر به او اِوِستام (اعتماد) نداشتن؟! و جمهوری اسلامی را برنگذیدند؟!
حالا هم میر حسین موسوی و مهدی کروبی میخواهند ایران و ایرانیان را به آن دوران بنا به گفته خودشان طلایی برسانند یا برگردانند!

ولی گویا به آنها برای برگشت نیازی نیست خودمان داریم به آن دوران بدون نیاز به آنها میرسیم! از آروایش(تحریم) ها سخت و ویرانگر، گرفته تا سایه ی ناگوار جنگ و ستیز، سرکوبگری خونین و آشفتگی بیشتر و تهی دستی بیشتر مردم در آینده ی نزدیک!

اگر به مردمسالاری و جدایی دین از ساستاری(سیاست)، آزادی گفتار و بیان و اندیشه و دینی یا بی دینی، هوده ی(حق، حقوق) مردم و برابر زنان با مردان و پوشش و... باور داریم پس،
بایستی بگوییم و بنویسیم و برسانیم به گوش آنهایی که می اندیشند با "اصلاح طلبان و راه و روششان {جاده هموار کن ولایت فقیه و مایه ی ماندگاریش}" در جمهوری ولایت فقیه اسلامی میشود به همه ی آن چیزهای نیکی که در بالا گفتم رسید!{زهی پندار پوچ!}
نه خیر نمیتوان رسید، بایستی بازگو نمود که با ساختار نادرست و ویرانگر و خودکامه ولایت فقیه اسلامی، جمهوری هیچ چم و مانایی ندارد و جز خودکامگی و نیرنگ و فریب مردمسالاری، چیزی نیست! {از نظر من}

 تا "رک و رو راست و بدون پرده پوشی" سخن از آن چیزهای نیکی که در بالا نام بردم در گفتار و کردار و پندار "اصلاح طلبان" و کسان دیگر در نیاید چه بدرد میخورد به دنبالشان راه افتادن؟!
نمونه اش شورای هماهنگی راه سبز امید با هموندان(عضوهای) ناپیدایش و سخنگوی کمتر رک و کم روراست آن، اردشیر امیر ارجمند!
از اینرو بهتر است آن را "شولای همافنگی لایه سرد گُمید" نمام نهاد!
ولی بجایش مجتبی واحدی {که گویا از آن شورای بی جان هم نیست}، رک و رو راستر به نظر میرسد و خواهان جدایی دین از ساستاری (=سیاست) شده است!
کسانی چون مجتبی واحدی از اردشیر امیر ارجمند و رجب علی مزروعی بهتر به نظر می آیند.

·      درپایان؛


بایستی گفت و گفت، نوشت و نوشت از این جور سخنان تا آنهایی که دو دل هستند به خودکامگی زشت و نادرست ولایت فقیه اسلامی از آغاز آن {با روح الله خمینی} تا به اکنون {با علی خامنه ای} از آن دل بکنند و به آزادیخواهان مردمسالار بپیوندند و برای ایران و ایرانی رو به جلو نیک کوشش کنند.

در همین زمینه نوشتار "اصلاح طلبان و محمد خاتمی" نیز که به زبان ادبی چامه(سروده، شعر) است در دسترس میباشد.


جهان و نگینش ایران، آزاد وآسوده و نیک باشند با مردمانش همیشه

۱۳۹۱ مرداد ۶, جمعه

اصلاح طلبان و محمد خاتمی





         "اصلاح طلبان"{حکومتی و حکومتی!}          





میتوان گفت که بدون "اصلاح طلبان" یا بدون نیاز به آنها به  "دوران طلایی امام" داریم باز میگردیم!
ولی دهه ی 90 کجا و  دهه ی 60 ز سده ی 1300 {کوچی خورشیدی } کجا!!!
دوم خرداد 76 کجا و بیست و دو 88 کجا!

از آنجاییکه جستار این سروده درباره ی "اصلاح طلبان{حکومتی}" است و مِهرتشان محمد خاتمی، پس؛

آیا "اصلاح طلبان" خواهند بوغ "اصلاحات" زنند باری دگر؟!
دگر ز دل ربایی محمد خاتمی چیزی مانده تا دهد خرامان، نازش را به عبدالله نوری یا کسان جورواجوری؟! تا بزک نمایند "ولایت فقیه" را با نمایی خوب در هر کجا؟!

برفت ز دل همان که از دیده برفت!

فراموش شدن یاران دربند محمد خاتمی در نگاه او درست می باشد؟! به همین سادگی یا که نه؟!
گمان نکنم به همین سادگی ولی گویا با چون و چراهای آب و دوغ و خیاری برای سفت کردن شل و ولی های سفت نشده ی "ولایت فقیه" در آن هشت سال! که کار بیخ پیدا کرده و گر به یاری نشتابند شدنیست"ولایت فقیه" بیافتد! از همین مِهتری رسند به کهتری و خرفتی!
بنا به گفته ی او  در سال 1387؛ "اگر فکر میکنید مملکت {وضع}خوب ... گل و بلبل است و..."
یک چیزی در این مایه ها و نیز سخنان پارسال او با رای دادنش! همه و همه گویای فراموشی یا که خاموشی پی در پی او خواسته یا ناخواسته برای ناز چشم رهبر "فقیه" شاه در بسته (علی خامنه ای) و نیز پسته خور پربسته (هاشمی رفسنجانی) میباشد!

دنباله ی سخنان را درون چامه گویم؛



"اصلاح طلبان"{حکومتی؟!}




 
 بیامد "خاتمی" آنکه بود مهتر شان-----به سال هفتاد و شش بشد رهبرشان
همانکه هشت سال او را  بسی کم بود-----به پیش رهبر سامان*  همی خم بود
سال هشتاد و هفت بشد روزی بگفت ----- زخود و یاران و این دوره چیزی بگفت
که گر "گل و بلبل" باشد این دوره زمانه-----نخواهد دگر کنید آن را همین بمانه
با آزاده خواهان تا به امروز چه  کرد -----سرشان را شیره مالاند هه کرد!
مگر او بود بدسگال و بدسرشت -----که همگان را به سخره  بازی گرفت
بگفتا که ما داریم سامه ها*----- آزادی زندانیان یکی از کامه ها*
از اینرو سخن پر بگفت و بگفت-----ز آن سنگ بزرگ نزدن شکفت!
رای بداد تا شاید بختش گرفت----- گولش زدند و شد خوار و خرفت!
آیا او فراموش کرده بود چه گفت-----یا ز دل هر چه خواست نه گفت؟
امروزه هست سخنانش در بایگانی----- ندارد او گفتارش را کمی یادمانی؟!
شاید که رنجور است ز بیماری----- لیچار گوید در خواب و بیداری!
ندارم گمانی که باشد بختش باز-----شاید که خوشبین است به نوای ساز!
بسی کم بود یه بار که آید باز-----دوباره خود را بزک کند با ناز؟!
که بود آنکه داد او را قلقلک-----در این آشفته بازار ولولک؟!
بیاستیم بهتر است که بی راهه رویم-----به ترکستان این راه را دانسته رویم!
دهند  "اصلاحطلبان"  خود را فریب-----با زد و بند های پنهانی مردم فریب
کزین رو ندارند نزد آزادگان آبرو-----جز دغل  فرومایگان  بی آبرو
گر اندیشه کنی نیست این چنین-----مرا گو بدانم چیست  در آب گلین
" ولایت فقیه"  کارش همین است-----ستوه برآزادگان تا بر کشند دست
آخوند دارد گویا شگفت پوشینه ای -----گشاد  شولایـی که دارد پنهان  کیسه ای
تا گیرد روزگار بر این ایشان سخت -----درآرند دغل بازیچگان را ز رخت
فروکاستن ایشان آزاده جنبشی را -----که خود ساخته بودن  با گرفتاری ها
چو پست و جای پیشین را پرکشند ----- برای بازگشت به آن درنرمشند
خوانند زبراندازان خود را جدا-----چون هستند پابوس "امام" نه از او جدا
چو  دغلبازی و نیرنگشان رو شود----- پند و اندرز آن در گوشمان تو شود
که گر نگوییم روشن نخواهیم سامانه را-----به دام  افتیم و سفت کنیم سامانه را
نیارند برخی اندیشه رابرون----- نهان دارند کام و آرزوهای درون
رنگ زنند دینسالاری را قشـنگ-----کنند جایگاه مردمسالاری را مشـنگ
بسپاریم این روزگاران را به یاد-----پند گیریم و زود رسیم به داد
وگرنه گذارند برسر ما کلاهی گشاد-----تا بجنبـیم ما میمانیم و آهی پُراد*
بگفتم بسی گر  چه بود ناگفته ها-----با امید همر چه مانده، تا آینده ها
بدارم آرزویی نیک برای شما-----خوشبخت و مهربان باشید چون هما 




*سامه =پیغون، غنوند، شرط
*کامه=کام، آرزو، خواهه
*سامان=سامانه، نظام
*پُراد= پُر، رسا، هَنگت، کُلن، جَمن
*هما=پرنده ی خوشبختی و نیکی و مهر

۱۳۹۱ مرداد ۱, یکشنبه

نوشیدن جام زهر هسته ای یا آغاز جنگ ؟!





علی خامنه ای و جام زهر!
                                                علی خامنه ای و جام زهر!






نخست چند نکته ز برگشت به دوره ای که بگفته ی یا از نگاه "اصلاح طلبان"، "دوران طلایی امام" است که گویا داریم میرسیم!

1_به دوران شور و شورش و کشت و کشتار و جنگ نزدیک میشویم
2_به تهی دستی و بیچارگی و درماندگی و دریوزگی به کس و ناکس نزدیک میشویم
3_به نوشیدن جام زهر نزدیک میشویم
4_به همه ی اینها {بی یا با جام زهر} نزدیک میشویم!


از نظر من اگر همینجوری پیش بریم زودی به جنگ خواهیم رسید! آن زمان دیگر آشفته بازار این روزگار،  گردابی ژرف خواهد شد!  
براستی،
چند تن کشته خواهند شد؟
چند تن آواره خواهند شد؟
چند زن و دختر، چو گل های زیبای میهن در این توفان پر پر خواهند شد؟
چند کودک ایرانی این غنچه های ایران زمین پژمر خواهند شد؟
چند مرد و پسر، چو تکیده سرو های ایران زمین خشک و شکسته و سوخته خواهند شد؟  




کیست که ره گیرد  مهر و دوستی را ز نو
-----نهد نیکی کند پاکی زِ هَر نفرت و ناپاکی
همی باشد ز دل باشد برای ما همیشه نو؟


شود  پیدا ز هر جا و گهی بیجا  چو  دل داری
----- به پیش ما  دلش را  تا  همیشه بسپارد برای ما
نهد نیکی ز  آزادی نباشد هیچ سر باری؟



این سروده ی سِتاکی(سِگانه) هم به باور سوشیانتی برخی آیینها و دین ها می پردازد، رهاننده ی جهان یا کره ی زمین! با نگاهی آرمانگرایانه!
یک باوری از چند سال پیش من داشتم دستکم 6 سال پیش، اون هم این بود که جمهوری ولایت فقیه اسلامی کوتاه نمیاد در برنامه ی هسته ای و کار به جنگ و ستیز میکشد!
در این چند سال برای من دورنمای جنگ روشنتر و آشکارتر شد و میشود!



  •  نوشیدن جام زهر برنامه ی هسته ای یا آغاز جنگ؟!




نباشد بهانه گیری سفت و سخت
-----که سختی به ماندن بر سر آن  دم به دم
برای چیز ارزنده یا چرت و پرت


پا پس کشیدن جمهوری ولایت فقیه اسلامی در برنامه ی هسته ای میهن {به گمان من} بسیار دور به نظر میرسد چون که {به گمانم} زنجیره ای از پس کشیدن ها را شاید بدنبال داشته باشد و سر انجام به فروپاشی جمهوری ولایت فقیه اسلامی بیانجامد! از اینرو سازشکاری و کوتاه آمدنی که فرنگ در این زمان می خواهد برای جمهوری ولایت فقیه اسلامی ایران بسیار پذیرشش سخت و دشوار است.
همانجور که گفتم راه جنگ از نگاه من روشنتر است تا سازش و به کل کنارگذاشتن برنامه ی هسته ای کشور!
در گردابی که به نظرم هر دم به آن نزدیکتر میشویم نمیدانم که چه بر سر همه ی ما خواهد آمد به گمان من، جنگ و ولبشویی بزرگ که سرنوشتش هم در هاله ای از آشفتگی هست روبروی ما میباشد به گونه ای که با کمبودها و آسیبهای بسیار از نظر بهداشتی، خوراکی و جانی آن هم بطور گسترده به دور ما خواهد پیچید و همه را درگیر خواهد کرد! زان پس چه بر سر ما خواهد آمد به روشنی من نمیدانم!



رسد روزی که گیرند جان تن
-----نگویند چرا، فرومایگان خوار و پست
برای آنچه  دارند مرد و زن


گمان نمیکنم که در این چند ماه مانده از سال 1391{ کوچی خورشیدی} شورشهای مردمی پدید بیاد و این فرنگی ها هم که اروایش=تحریم های سختی کردند اگر اندیشه میکنند که ایران امروز مانند بیشتر کشورهای فرنگی امروز (همچون؛ فرانسه و اسپانیا و یونان) است که تا سخن از بیشتر شدن سال بازنشستگی، سختی های مانبدی(=اقتصادی) شود  میریزند خیابان و شورش و... در لغزش و کج باوری هستند!
من باور داشتم و دارم که {با شاید بسیار}، بیشینه ی مردم ایران فشار گرانی را توی خودشان می ریزند نه بر سر فرمانرانی یا دولت (بجز دشنام یا فحش!) و خودشان را باسختی بیشتر "همتراز" میکنند تا بتوانند در سختی بیشتر زندگی کنند و روزشان را شب و شبشان را روز کنند(مانند؛ کمتر خریدن کالاهای گوناگون، کمتر خوردن و نوشیدن) و نیز از برای همین کمبودهای خوراکی، دارویی و پولی= مالی و... بزهکاری و جرم هم بیشتر خواهد شد و اگر نهش یا وضع بد و رنج آور بیشتر و به درازا کشیده شود و به گونه ای دیگر؛ کارد به استخوان برسد،  شدنیست که مردم شورش و خیزش بکنند که آن هم شاید رنگ هرج و مرج به خود بگیرد! و از اینرو با ویرانی و آسیب رساندن به هم(مانند؛ دزدی و چپاول و...) دنبال شود.
این با ریختن تند و زود در خیابان و شورش کردن به مانند کشورهای فرنگی که در آنجا ها اینگونه دیده میشود ناهمسانی گسترده دارد!
در ایران نهش(وضع) کشوری {و چپیره ای یا جامعه ای} آنچنان خوب و حسابی نیست تا با بهم خوردن آنها، واکنش روشن و آشکار و سزاوار آن پدید بیاید. اینجوری نیست که تا بگوییم "های" پاسخ بیاید "هوی" !
 این نابسامانی و گنگ بودن روال ایران امروزین، فراورده ی شیوه و منش جمهوری ولایت فقیه اسلامی است.
برای خود من گرانی "شنیک یا عادی" است زیرا من میدانم که هر ساله برخی از کالاها اندکی گران میشود! ولی این بار جهش بزرگی در افزایش بهای کالا دیده میشود ولی همین گرانی ها هم مایه خیزش و شورش در این چند ماهه پس از نهادن اروایش=تحریم های سخت و گزنده تر نشده! زیرا آستانه ی برانگیختگی چپیره و جامعه ی ایران امروز بالاست! برای نابسامانیهای بسیار ایران، حالا اگر همین فشارهای فزاینده در کشورهای فرنگی مانند فرانسه و آلمان هم اکنون کردار میشد چه رخ میداد؟!
پس از این نظر، آغاز خیزش و شورش و درگیری های مردم با جمهوری ولایت فقیه اسلامی به این زودیها نخواهد بود و دلخوش کردن برخی بهمراه کشورهای فرنگی به آن کار بیهوده ای است مگر اینکه چیزها یا رویدادهای دیگری رخ بدهد که روند ها را تندی و فرزی ببخشد.
تازه اگر برخوردهای خشن گماشتگان و مزدوران سپاهی و بسیجی، حزب اللهی و پوشاک شخسی(لباس شخصی) را با انیسون گران(واخواستگران، اعتراضگران، معترضان) در نظر بگیریم بسیار دشوار و نا زیبا است آن دوران، بویژه با خشم و خشونتی که در سوریه ی امروز بی داد میکند خود گواهی آشکاری از بد بختیهایی است که بر سر مردم سوریه و خود کشور سوریه در حال آمدن است و پیدا نیست پایان و سرانجامش کی هست با آن همه کشته و زخمی و... .
فرنگی ها میگویند که ایران زودی به بمب هسته ای دست می یابد و همه ی گذینه ها روی میز است، همین نشان دهنده ی این است که آنها نمیتوانند یا نمی خواهند بیایستند و شکیبا باشند چند سال تا در ایران فروپاشی گسترده روی دهد!(خود بودن جمهوری ولایت فقیه اسلامی برای آنها دردسر و قوز است ولی بهمراه بمب هسته ای قوز بالای قوز است!) پس اگر فرنگی ها زودی به این برایند برسند که جمهوری ولایت فقیه اسلامی برنامه  هسته ای کشورمان را دو دستی وا نمینهد و برنمیچیند، گام ویرانگر جنگی را در پیش میگیرند! اگر آمریکا و کشورهای فرنگی آغاز نکنند، دست کم اسرائیل آغاز خواهد کرد.



همی گذرها کنند این روزگاران  جلو
----- چه بازیها کنند خوب و بد با همه
نپرسند که خواهی گذشته سازی ز نو 


همین است که گویند زمان هست تلا
----- زندگی رابه پرداز به نیکی و راست
بنهه  مهر و خوبی بکن خشم و کین رها




اینها که گفتم گمانه ها و دیدگاه های من در باره ی این پُرسمانها (=مسائل) میباشد.

۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

پس از جمهوری ولایت فقیه اسلامی چه بر سر ایران و ایرانی خواهد آمد؟



                                                          نمایی ماهواره ای از  کره ی زمین که  دل زمین،   ایران را نمایش میدهد.






من گمان نمیکنم گذر از جمهوری ولایت فقیه اسلامی آسان و با دردسر کم همراه باشد،  چرا؟!
چونکه  جمهوری ولایت فقیه از نظر من ایستادگی سختی خواهد داشت  همانجور که تا کنون داشته است که آن هم از برای ساختار  سفت و سخت و دینی اش است با گوناگون نیروهای مهارگر و سرکوبگر،  ولی جدا از آن،  چون ایران در این زمان با بسیاری از کشورهای پیشرو و توانمند  فرنگی یا دشستری(غربی)  ربط و پیوست خوبی ندارد ،  میتوان گفت که کار به جنگ و کشت و کشتار  بسیار خواهد رسید!  مگر اینکه یکی از دو پهلو ها یا طرف ها  کوتاه بیاید که بسیار دور به نظر میرسد.
آنچه که من از آن میترسم یکی همان جنگ و کشتارهای فراوانش است و دیگری  بخشبندی های تباری یا قومی و زبانی هست.  همانجور که گفتم ربط  و پیویست میان آمریکا و اروپا و رویهم رفته فرنگ با ایران کنونی خوب نیست و با نبود جایگذین خوب برای ایران یکپارچه با مردمسالاری ویژه ی ایران و ایرانی، چیزی جز  "جایگزین یا اپوزوسیون فرنگی" نخواهد بود!  که توان و نیروی ایران را خواهد گرفت با پشتیبانی از برخی از تبار گرایان(قوم گراها) " به نام مردمسالاری و هوده ی مردم (حقوق بشر) {به شیوه ی فرنگی}، 
خوزستان،  آذربایجان،  کردستان،  بلوچستان،  لرستان و...  را  که اگر  جدا  نکنند ایالت خواهند کرد،  به همین سادگی!  همین فرنگی ها! آن هم وابسته به خود به گونه ای که چیزی از ایران نخواهد ماند،  چیزی از مردم ایران نخواهد ماند،  ایران کنام درنده گان  و دغلبازان و دغا کاران و خائن پیشگان میشود!  {ایران یکپارچه  بیش باد}
که تا بجنبی با گوشه چشمی از فرنگی ها سخن از جدایی خواهند زد ! این اسرائیل هم سود و بهره اش در همین است.  یک ایران پاره پاره یا سست شده دیگر برای آن ها سیج یا خطری ندارد! حالا بشینید و بشینیم که آزادی،  مردمسالاری،  هوده ی مردم(حقوق بشر) میخواهیم بدون هیچ ارزیابی و اندازه گیری که کدام جایگذین این را میخواهد بدهد؟!  چجوری میخواهد بدهد؟!
چه میخواهد بر سر ایران و ایرانی بیاورد؟! توی همین گفتگوهایی که  هر از چندگاهی در این ور آن ور فرنگ از  اروپا گرفته تا آمریکا سخن از زانیچ (ملت) سازی از سوی گروه های هوادار آن،  به میان می آید! سپس هم سخن از "صندوق رای" میکنند!
 زیر سایه چه و کی می خواهند رای گیری کنند؟!  ارتش دشمن فروگیرنده و اشغالگر؟! گماشتگان سی آی ای و موساد و ام آی 6 و... ؟!  که مجاهدین خلق و جندالله و پژاک و...  و خودباختگان در سر سفره بنشینند و سودی ببرند از این زمان کمیاب؟!
خواهشمندم ایرانیان این پرسش ها را باب کنید بارها و بارها بازگو کنید و بنویسید و گوش فلک را پُر کنید تا شاید به شرم آیند برخی از  فراوان بودن این نگرش ها و بینش ها  نزد مردم!
هیچ راهی بهتر از بروز  و شکوفایی و دگرگونی از درون ایران نیست که گر دگرگونی  از بیرون به درون باشد راه به ناکجا آباد خارج نشینانی(همه نه) که دستشان به همکاری سازمانهای انیشگی یا جاسوسی فرنگی آلوده هست و پول میگیرند خواهد رسید که سیج و خطرش بسیار بیشتر از
دگرگونی از درون و درونزایی مردمسالاری خواهد بود. {همه ی آنها که برون  و خارج از ایران هستن ر ا نمیشود مزدور  و  گماشته ی بیگانگان دانست از نظر من، مگر آنکه ثبت و آشکار شود.}
آیا باید همینجور بیاستیم تا برایمان مردمسالاری نسخه بپیچند بدون در نظر گرفتن ویژگی های ایران و ایرانی؟!  گویند که روح الله خمینی در فرانسه گفته بود جمهوری مانند  همین فرانسه و... {جدا از سخن و حرف توی دهن گذاشتن و دروغگویی و...} یا گفته میشود که مردمسالاری {یا} "دموکراسی به مانند غربی"  این سخن نشان دهنده ی نمای بیرونی مردمسالاری یا دموکراسی هست{نزد  توده های مردم آزادی چپیره و جامعه، که این جور آزادی ها تنها بخشی از مردمسالاری هستن نه همه آن که بدون داشتن برای نمونه آزادی بیان و گفتار  و  آزادی دادگستری و قضایی و... ، مردمسالاری و نیاز به پاسداشت آن بهمراه هوده ی مردم چیز بسیار اندکی خواهد بود}.  همانند سازی به  شیوه فرنگی برای ایران بدون در نظر گرفتن شاید ها و باید ها و فرهنگ و جایگاه ایران و ایرانی که کار همگان مردم یا عوام مردم{نا آگاه} و خودباختگان و دغلبازان است.  این نگرش همچون  رفتار کبکی را می ماند که میخواهد ادای کلاغ را دربیاورد  که رفتار خود را فراموش میکند!
سخن از ایران و ایرانی یکپارچه هست نه پاره پاره و نابوده شده بنا بر نسخه پیچی فرنگی!
*رای گیری و نظر پرسی بدون پیش زمینه نمیشود.  هر چه راه خود را دارد،  نخست پندار و بینش های مردم به سویی کشیده میشود،  سپس نظر خواهی!
 نمونه اش این که،  نخست ایران هراسی میشود سپس همین میشود پس زمینه ی نظر خواهی در فرنگ برای رویاروی با ایران و یا  نخست فشار آروایش ها یا تحریم های فزاینده و گزنده را بیشتر میکنند و سپس پرسش میشود غنی سازی اورانیوم خوب است یا نه!  
یا به گونه ای دیگر در ایران سال 1358 همه پرسی میگذارند که جمهوری اسلامی آری یا نآری!
"پس زمینه اش که دین است" ولی ساستاری یا سیاست بهمراه هنجارهای کشوری و لشگری را پس از رای گیری میگذارند! بدون روشنگری!
این را از نظر من ساستاری یا سیاست!  میشودگفت. گونه ای از بازی دادن یا گول زدن مردم برای سود و بهره وری!
 بله،  از نظر من ساستاری یا سیاست همین است.
در پایان؛
من چه می دانم که در پندار آمریکاییها و اسراییلی ها و اروپایی ها چه میگذرد!  من تنها گمانه های خودم را گفتم و پافشاری دارم که ایران  از دیگر کشورهای دور و بر خودش بزرگتر و مانده گار تر است و نیز  وَهاک مَند تر(مهمتر) هم  است،  برای همین هم نبایستی خواست و گذاشت که همچون کشورهای عربی با آن رفتار شود(هر چند که ولایت فقیه اسلاگرا  است و ایران اسلامی نما بنیانش است و دین اسلام عربی هست)  که به نظر همه ی آن  کشورهای عربی بسیار وابسته ی ساستاری یا سیاسی هستن به فرنگ بجز شاید سوریه که آن هم به نظر نزدیک به فروپاشی است و در حال رفتن به کنار دیگر کشورهای عربی!  از نظر وابستگی به فرنگ (وابستگی ساستاری یا سیاسی  نکته ی سخنم است.  نیازی  نیست برای خودسالاری همچون جمهوری ولایت فقیه، هراینه یا حتما گفتگو ننمود با آمریکا و...، میتوان جور دیگری هم نگاه کرد!  سخنان را  شنید و  اندیشه و رایزنی کرد  و در راستای سود های  کشوری و مردمی و زانیچی=ملی، گفتار و رفتار  و کردار نمود.)


                                                                              خورایمیانه با نگینی چو ایران میدرخشد.




به هر روی،  بایستی همیشه هوشیار بود و راه کار درست و  ارزنده در زمان درست داد تا میهن زیبایمان،  ایران همیشه یکپارچه و تندرست بماند.
امیدوارم هوا و جَو  این گونه سخنان بیشتر و بیشتر شود و سخنان کج و گمراه کننده هم کمتر شود و  ایران و ایرانی بماند همیشه ماندگار و سبز .


مرا  نیک داری ، مهربان میهنم-----بمانی نیک تا همیشه ، مام میهنم
شادم با  زمین و دریاهایت همی-----  ز  دل خواهم  پاکی و آزادیت همی




پاینده باشد جهان و ایران با مردمانش.