۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

ایران یا ایران اسلامی؟!



نقشه (یا کالوی) ایران




سخنانی توی رادیو و تلوزیون، منبر و روضه خوانیها، و نسک (کتاب)ها و نوشته ها بازگو و گفته میشود از این گونه؛ ایران اسلامی، مردم مسلمان ایران، اسلام خواهی مردم ایران، جمهوری اسلامی ایران، این کار را به جایی رسانده اند که گویی ایران چیزی جز اسلام و فرهنگ اسلامی و عربی نیست! می خواهم کمی درباره ی آن بگویم نخست با پیش کشیدن چند پرسش و سپس پاسخ به آن ها تا پایان پیش میروم. برای خواندنش نیاز به کمی شکیبایی میباشد.



جهان اسلام
جهان اسلام





 ·      چند پرسش در این باره



برای چی ایران را با پسوند اسلامی می آمیزند؟!

چرایی کوتاه و نخستش این است که اسلام به درون ایران از همان آغاز هزار و اندی سال پیش راه یافته و بیشتر مردم ایران مسلمان {دستکم نامی} میباشند و دوم اینکه؛ امروزه در نگرش یا ایدئولوژی جمهوری ولایت فقیه اسلامی که یک اسلامگرایی شیعه میباشد این روال هست و نیز خواست و قصدش افزایش بُرد و رسایی این نگرش در سرزمین های اسلامی بیشتر عرب زبان است و میکوشد روی اسلامی بودن ایران ولی از گونه ی شیعه ی آن پافشاری کند. این در حالی است که بیشتر مسلمانان جهان بویژه عرب زبانان سنی هستند!


آیا ایران میتواند با پسوند اسلامی خوانده شود؟! این ویژگی را دارد که بتوان آن را این گونه نامید؟!

از نظر من، بله! چرا که اسلام در ایران از پیشینه ی بالایی برخوردار است از همان آغاز!
و نوشته های دینی اسلامی چه سنی و چه شیعه بسیاری بدست نویسندگان و پژوهشگران و اندیشمندان و دیگر کسان ایرانی نوشته شده است. از نمونه این کسان؛ محمد بن جریر تبری، فخردین رازی، محمد غزالی و خواجه نثیردین توسی، ملا صدرا، محمد باقر مجلسی و دیگر... .
اگر بخواهم به نزومان(دقت) بگویم، نوشتن به زبان عربی خود وابستگی بسیاری به شهرنشینی کلُی ایرانی دارد!
چونکه پیش از زمان پدید آمدن اسلام با پیامبر اسلام، گویا دبیرخانه ای یا دیوانکده ای و از اینجور جاها در عربستان نبود و آنان از نبشت افزار و شیوه های نبشتن و تبقه بندی های آن برخوردار نبودند و گویا قرآن نیز در زمان چهار خلیفه ی نخست به نبشت کلی رسید!
رویهم رفته گویند که نویسه ی عربی در زمان پس از پیامبر اسلام و هنگام نیاز به نِبشت کردن سخنان، بویژه قرآن که همین نام قرآن هم گویا از زبان سریانی است نه عربی! پدید آمد. آن هم با دبیره ی سرهم بندی شده ی بدون نشانه گذاری یا اِعراب! که بسیاری از نوشته ها و نسک ها یا کتاب ها در زمان عباسیان و پس از آنها بوده نه بنی امیه و چهار خلیفه ی نخست که بسیار کمتر بنمایه(منبع) در این زمینه میباشد و همچنین گویا نخستین کارگاه کاغز سازی در همان آغاز دوره ی خلیفه گری عباسی در بغداد بنیاد گذاشته شد که مایه ی گسترش نوشتن شد.
 کنداب پارس  (یا شاخاب، خلیج فارس)
برگردان نمودن نسک ها و نوشته های فرهنگ های گوناگون به زبان عربی، برای نمونه نوشته های خود ایرانیان، هندیان، یونانیان که آن هم به کوشش نیروی فرهنگی و شهری ایرانی بوده است {چیزی که"نهضت ترجمه" نامیده میشود پیشینه ای پیش از اسلام، در ایران ساسانی دارد}  به زبان عربی چهره ی دانشی و ادبی بسیاری بخشید و چون چند صد سال تنها به زبان و دبیره و خط عربی درباره ی دانش، دین و فرزانش(فلسفه) نوشته میشد در ایران! این روال، خود به خود هنایش(اثر، تاثیر) دو سویه گذاشت به این چم که زبان عربی به زبان پارسی یا فارسی {نوین} و زبان پارسی هم به زبان عربی، بده و بستان هایی داشتند!
 که زبان عربی بیشتر در زمینه واژه و دستور زبان بر زبان پارسی یا فارسی هنایش(اثر، تاثیر)  گذاشت، ولی هنایش زبان پارسی{و زبان اوستایی و دیگر زبان های ایران آن زمان مانند؛ سغدی} بر زبان عربی، { گویا} تنها واژه بوده است

نمونه واژه های؛ نظر، منظر، مناظره، منظور و... میباشد که از عربی به زبان پارسی راه یافته با این که بن آن از  نگر، نذر یا نزر و هتا همان نظر ایرانی میباشد! یا واژه ی دین و برج که از بن ایرانی است ولی به زبان عربی هم راه یافته که با دستور زبان عربی در زبان پارسی کاربرد دارد! به مانند؛ تدین، متدین بر وزن یا وسم؛ تفعل، متفعل و بروج جَم برج در عربی!
 که به زبان و دستور زبان پارسی میشود؛ دین گرایی، دین وری_دین گرا، دین دار و ...  نیز برج ها، برجان، برجکان، برجگان، برزها، برزان و... .
در آینده ی نزدیک اگر اینترنت را نبریدن! و غت یا قطع نکردن برای اینترانت بومی!     درباره ی واژ ها و برسی ریشه های برخی واژه های ایرانی که به نادرست بیگانه دانسته شده اند خواهم پرداخت و نوشت. من پژوهش ها و یافت هایی در این زمینه دارم.



  گنبد ایرانی




آیا این بایستگی هست که ایران را یک کشور اسلامی با هنجارهای اسلامی بپذیریم؟!

نخست اینکه؛ ایرانی، عرب نیست تا به دین اسلام و بایستگی هایش که آمیزه ای از فرهنگ و رسم و آیین های عربی و سامی و دیگر ... است به دیده ی داشته های بومی و فرهنگ و کشوری بنگرد و ببالد!
دوم اینکه؛ همانجور که گفتم بسیاری از نوشتارهای عربی و اسلامی، در زمینه های دین و دانش و فرزانش (فلسفه) هر سه با هم! به نویسندگان، پژوهشگران و دانشمندان ایرانی بسیار وابسته بوده است! و گسترش و گسترده شدن نوشتارهای عربی با کسانی بوده که خودشان عرب یا عرب زبان نبوده اند! مانند؛  ابو ریحان بیرونی، پور سینا، ابن خرداد به، محمد خوارزمی و دیگر... .
ار اینرو از نظر من، اینها نشاندهنده ی پایه ای بودن دین عربی اسلام در ایران ندارد بلکه نشان از پایه و ستون سازی نخستیه ی دین اسلام برای گسترش اندیشه ی آن در جهان چه از نظر "فقهی" و چه از نظر "فرزانشی" و "روایت و زِند یا تفسیر اسلامی" و دیگر... در ایران دارد! و تنها به پیروان دین، کوتاه و چکیده نمیشود و براستی ایران از ستونهای بزرگ جهان اسلامی در زمینه ی فرهنگ، دانش، دین، هنر، فرزانش بوده است و شمرده میشود!
ولی اینکه همه ی داشته های ایران از دوره ی اسلامی هست یا ایران تنها ایران اسلامی
است و بنا به گفته های علی خامنه ای؛ "بایستی بیشتر به دوره ی پس از اسلام ایران پروا و رویکرد(وجه، توجه) شود"، از نظر من سخن نادرستی است چون ژرفای مرتاش(تاریخ) و فرهنگ و دانش و هنر و رویهم رفته شهرنشینی های ایرانی بسیار بیشتر و گسترده تر و بنیادی تر از سده های میانه که دوره ی اسلام هم از آن زمان آغاز میشود، میباشد!
و فروکاستن از این برتری و گهواره و مهد شهرنشینی بودن به دوره ی هزار و اندی ساله ی پس اسلام ایران نادرست است. اگر چه این دوره هم ارزشهای خودش را دارد ولی نمی بایست جای پیش از اسلام ایران را بگیرد یا بیشتر پروا و رویکرد(وجه، توجه) به دوره اسلامی شود!

از اینرو به باور من، این بایتسگی نیست که باید هراینه(حتما) ایران با پسوند اسلامی، جمهوری با پسوند اسلامی باشد و دیگر...
می تواند باشد و میتواند نباشد! به همین سادگی! چرا که داشته های ایران بسیار فراتر و گسترده تر از اینهاست و هتا اگر پیشینه ی سترگ و بزرگی ایران نداشت باز هم "باید" از هنجار نوشته یا نانوشته ای نیست و نخواهد بود! که بگوید باید این یا آن! 


بوسه بر نقش برجسته های
 پارسه یا تخت جمشید!



·      در پایان؛

از نظر من، ایران، ایران است و فرهنگ و هنر و شهرنشینی هایش هم جدا از اسلام هست ولی در یک بازه ی هزار و اندی ساله ی اسلامی تا به اکنون آمیزه ای از اسلام هم بوده است که این آمیختگی پرنگ است در زمینه های گوناگون مانند؛ فرهنگی و هنری و مهراجی(مهرازی، معماری)، دانش، فرزانش، دینی و دیگر... که اگر به همه ی این زمینه ها در گستره ی جهان اسلام در این 1400 سال نگاهی شود، ایران و داشته هایش برای بخش اسلامی بسیار پرنگ و درخشان است! و این بخش جدا از آن بخشی است که پیوستی به اسلام ندارد، مانند؛ اوستا، شاهنامه و نگارگری های تنها ایرانی نه اسلامی و کارها و چیزهای دیگر... .



جهان و ایران پایدار و پاینده و نیک باشند با مردمانش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر