۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

مردمسالاری به شیوه ی فرنگی یا اروپایی برای ایران خوب نیست.


مانداک های باستانی دوران ساسانیان



                مانداک های باستانی دوران ساسانیان


 
 

رک و رو راست بگم که جایگاه و فرهنگ و چپیره و جامعه ی ایران با فرنگ یا اروپا ناهمسانی گسترده دارد الگو برداری درست خوب است ولی نباید پوشاکی که اندازه ی تن کسی هست را در تن دیگران از برای قشنگی، همینجوری بی ارزیابی و سنجش و شناخت درست جای داد.
اگر کورکورانه الگوبرداری کنیم که شوربختانه بیشتر همین گونه هست بجای بومی سازی و نزدیک کردن چیزها به خودمان، ما میشویم به مانند و خود آنها!
این پوشاک است که باید برازنده ی آدم باشد، نه آدم برازنده ی پوشاک!
بایستی ارزشهای نیکی همچون راستی، پاکی، آزادی و... که بنیادین هستن را برای چپیره یا جامعه ی خود سازگار و همدم کنیم و در این راه از دیگران نیز میتوان راهنمایی گرفت نه اینکه تنهادنباله روی شود کارمان! که جز وابستگی به بیگانه و از خود دور شدن چیزی ندارد.
سرانجام بهتر آن است که الگوی خودمان را بسازیم که سزاوار سامه ها یا شرایط خودمان که در آن هستیم باشد. {همچون چیزهای دیگر} بایستی به گونه ای پیراهن مردمسالاری را به اندازه ی خودمان بدوزیم تا برای ما جور و زیبنده و شایسته باشد.
در زمان رضاشاه پهلوی، نزد مردم پوشاک و کلاه فرنگی باب میکردن و روش و منش های آنان را همچنین، که این کارها و رفتارها از خود بی خود شدن و گم شدن بود که براستی مردم را فرنگی یا دِشستری (غربی) میکردند که نشانه هایی جز الگوبرداری نادرست و دنباله روی ساده انگارانه و جوگیرانه بیش نبود. درست است که در آن زمان و رویهمرفته دوره ی پهلوی بستر سازی پیشرفت های نوین دانشی و اندیشه ای و از اینگونه کارهای ارزنده می شد ولی وابستگی بسیار به فرنگی هاو خوروَر زدگی(غرب زدگی) دودمان پهلوی که دهان بیگانگان را نگاه کردن و کار انجام میدادن بهمراه خودکامگی ساستاری یا سیاسی و نبود آزادی بیان و گفتار و... چیزهایی نبوده و نیست که بشود به آسانی نادیده گرفت. { همچنین گرفتاریها و خودکامگی های جمهوری ولایت فقیه اسلامی.}
از نظر من رسیدن به پیشرفتهای نداشته آن زمان و این زمان در گروی پوشیدن یا نپوشیدن پوشاک های دِشستری یا غربی و یا نپوشاندن یا پوشاندن سر زنان نبود و نیست و یا ساختن کاباره و قمارخانه و میخانه و... {جدا از آزادی پوشش و آزادی های چپیره ای یا جامعه ای}.
ایران کشوری باستانی با فرهنگ چندگانه ای است که من بهش خوشه ای فرهنگ میگویم.
اکنون یک سنجش کوچک درباره ی زانیچ سازی یا ملت سازی  فرنگی خود گویای مردمسالاری به شیوه ی فرنگی است!
آیا ایران خوشه ای فرهنگ بایستی با الگوبرداری کورکورانه و جوگیرانه و نابخردانه، جداسازی تباری و زبانی یا قومی بشود؟! اینجوری دیگر چیزی به نام کشور باستانی ایران بجای میماند؟!
رسیدن به مردمسالاری به چه بهایی؟! بی هویتی و فروپاشی فرهنگی و کشوری؟! آن هم برای رسیدن به مردمسالاری خوروَری(غربی) یا همان، همانند شدن با فرنگی ها یا اروپایی ها و آمریکایی ها!
آیا بهتر نیست که چیزهای بنیادین (مانند آزادی و دادگری) را بومی سازی کنیم بنا به نیاز های چپیره یا جامعه ی خودمان؟
آیا بهتر نیست که ارزشهای نیک خودمان (ارزشهای درست و پاک) مانند چندگانگی زیبای فرهنگی و هنری و زبانی و پوشاک های بومی یا محلی ایرانی و میهنیمان را پاس بداریم و به پندار من در تله ی زانیچ و کشور(ملت و دولت) سازی و ایالت سازی تباری و قومی نیفتیم؟
هر اندازه نوگرایی هم در ایران بشود نباید نمادهای فرهنگی و هنری نیکمان را ویران یا جایگذین چیزی کند که برای ما نیست، از برای همین است که خود الگو سازی ویژه ی خودمان درون زایی و پویایی از درون دارد که مایه ای بروز شدن خود و فرهنگمان میشود و از بیش از پیش گم شدن و بیگانه به خود شدن پرهیز میشود.
کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا، آلمان و انگلیس اگر فرهنگ و هویتشان باغی از گل باشد، ایران گلستانی از گلهاست و بستر، جایگاه، فرهنگ و مرتاش یا تاریخ ایران با آن کشورها ناهمسانی گسترده دارد.
یادمان باشد که هر چه مردمسالاری و آزادگی برای خودمان تراشخورده تر و ویژه ی خودمان باشد سزاوارتر برای میهن خوشه ای فرهنگ باستانیمان، ایران است.

جهان و جهانیان بهمراه ایران و ایرانیان پاینده و نیک و سرفراز باشند.

۳ نظر:

  1. Agar rezashah va pesarash naboodand ke alan esmeh shoma, abdoul motaleb bood na choobin
    Alaan shoma ham aba va ammameh poosh boody
    alan be zabaneh araby harf mezady
    alan iran afghanestan bood

    na hadaf gharby kardan nabood,

    hadaf pak kardaneh farhangeh irani az assareh farhange kassife arab bood
    farhangeh gharbiha ,hamash bar payehye farhangeh irani ast,, az masihiat, ta systeme edarri,

    kamy jostojoo hame chiz barayeh shoma rooshan meshod

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با درود.
      دوست گرامی،
      همانجور که گفتم پهلویها کارهای ارزنده ای کردن ولی کارهای نا ارزنده هم کردند که هر دو را گفتم.
      درباره ی فرهنگ فرنگیها یا اروپایی ها که شما پایه های دستاوردهای آنان را به نام ایرانی میزنی؟ دین ترسایی یا مسیحی (و مهرپرستی) چه پیوستی به مردمسالاری اروپایی دارد؟!
      گذاشتن کلاه فرنگی بر سر بچه ها و پوشیدن پوشاک های فرنگی پیشرفت دانشی و فناوری نمی آورد.
      شما هم گویا به مانند برخی که این دیدگاه را داشتن و دارند میمانید که همه چی باید همان چیزی باشد که اروپایی ها هستن و دارند و هیچ بومی سازی و خودی کردن هم نباشد!
      کشور ایران یکی از ارزنده ترین جایگاه های فرهنگی و ساستاری یا سیاسی را دارد و درست نیست که گروه هایی که خودشان را اپوزوسیون جمهوری ولایت فقیه اسلامی میدانند دم از مردمسالاری اروپایی بزنند و ایران را پاره پاره کنند از نظر خاکی و کشوری و فرهنگی به نام مردمسالاری و... خود جمهوری اسلامی دارد فرهنگ نابود میکند.
      هیچ خوب نیست که دوباره برگردیم به دوران پهلوی که درجازدن جمهوری ولایت فقیه برای ایران خودش بس است که بایستی از همه ی اینها گذر کرد و نمونه ی نیک مردمسالاری ایرانی را ویژه ی ایران و فرهنگ خوشه ای ایرانی که با کشورهای {دولت، ملت، زبان} اروپایی ناهمسانی گسترده دارد، بپا کند و بسازد.

      حذف
  2. کاملا با شما موافقم اما این مساله بسیار کسترده است . مشکل یک خلا تاریخی در علوم انسانی که متاسفانه در کنار تغییرات اجتماع تغییر نکرده. که البته به نظر من این حکومت فعلی نقش زیادی در ایجاد این خلا نداشته و خودش زاییده زمان زدگی علوم انسانی در دوره های قبل از خودشه.......

    پاسخحذف